اقدام به خودکشی زن ۱۷ ساله مشهدی به خاطر شوهر شیشه ایی!
زن۱۷سالهای که با حضور به موقع نیروهای انتظامی از یک مرگ دلخراش نجات یافته بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: از همان دوران کودکی که به خاطر دارم منزل ما پاتوق معتادانی بود که برای مصرف مواد مخدر به آنجا رفتوآمد داشتند.
تلخکامیهای زندگی و سرنوشت سیاهم به جایی رسید که دیگر تحمل این وضعیت آشفته و بیسر و سامان را نداشتم، به همین دلیل با عبور بیپروا از میان خودروها قصد خودکشی داشتم که …
او طوری از معتادانی که به منزلمان میآمدند پذیرایی میکرد که بسیاری از آنها به استعمال مواد مخدر در منزل ما مشتاقتر میشدند. در این شرایط یکی از دوستان پدرم که فقط دو سال کوچکتر از پدرم بود بیشتر از همه مورد توجه مادرم قرار میگرفت چرا که «منصور» وضعیت مالی خوبی داشت و مقداری از هزینههای اعتیاد مادرم را جبران میکرد. بعد از چند سال در حالی که منصور به فرد مورد اعتماد پدر و مادرم تبدیل شدهبود، مرا در حالی خواستگاری کرد که ۱۲سال بیشتر نداشتم.
مادرم به طمع ثروت منصور تنها دخترش را قربانی پول کرد و مرا پای سفره عقد نشاند. پدرم نیز که در اختیار مادرم بود هیچ مخالفتی نکرد و اینگونه من و منصور با هم ازدواج کردیم. با وجود این من به این زندگی اجباری تن دادم و رفتوآمد منصور به خانه ما بیشتر شد. روابط همسرم با مادرم نیز آنقدر نزدیک شده بود که بسیاری از مرزهای اخلاقی را زیر پا گذاشته بودند و من از این وضعیت بسیار نگران و ناراحت بودم.
تا اینکه یک روز مادرم مرا به منزل همسایه فرستاد تا قلیان تنباکوی آنها را به امانت بگیرم اما آن روز همسایه در منزل نبود و من خیلی زود به خانه بازگشتم. آنجا بود که از مشاهده رفتار غیراخلاقی منصور و مادرم بسیار عصبانی شدم و تصمیم به طلاق گرفتم.
بالاخره بعد از یک سال از منصور جدا شدم و تا ۱۵سالگی در منزل پدرم بودم ولی باز هم از رفتارهای مادرم زجر میکشیدم چرا که او هیچ حریمی را در برخورد و ارتباط با معتادان رعایت نمیکرد.
بالاخره در همین روزها جوان ۲۴سالهای که او نیز برای مصرف مواد مخدر به منزل ما رفتوآمد میکرد، به من پیشنهاد ازدواج داد. او با وعده و وعید ترک مواد مخدر مرا خام کرد و من هم راضی به ازدواج با او شدم و در واقع هدفم رهایی از خانه مادرم بود تا شاهد این وضعیت تاسفبار نباشم. اما باز هم وعدههای همسرم نه تنها عملی نشد بلکه او مصرف مواد مخدر از نوع شیشه را نیز آغاز کرد.
او دیگر حالت طبیعی نداشت و دچار توهم می شد، به همین دلیل نتوانستم این شرایط تلخ را تحمل کنم. گویی سرنوشت من به سیاهی گره خورده و من در ۱۷سالگی با این همه درد و رنج روبهرو شدهام. اینگونه بود که از همسرم خواستم مرا طلاق بدهد تا به دنبال بدبختیهای خودم بروم ولی او به هیچ وجه حاضر به جدایی از من نیست تا جایی که امروز بعد از یک مشاجره طولانی از منزل فرار کردم و در خیابان شهید دستغیب قصد خودکشی زیر چرخهای خودروهای عبوری را داشتم که ماموران گشت کلانتری سناباد از راه رسیدند و از خودکشی من جلوگیری کردند اما ای کاش…
شایان ذکر است، با وجود مشاورههای روانشناختی در دایره مددکاری اجتماعی باز هم این زن نوجوان حاضر به بازگشت به زندگی مشترک با همسرش نشد و بدین ترتیب به دستور سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) و هماهنگی های قضایی این زن تحویل اورژانس اجتماعی بهزیستی شد تا اقدامات قانونی در این باره صورت گیرد